مختار راد

مشاوره بازاریابی B2B در اهواز

مشاوره مدیریت استراتژیک صنعت پخش

تحقیقات بازار و تدوین مارکتینگ پلن

تیمسازی و طراحی سیستم فروش

مختار راد

مشاوره بازاریابی B2B در اهواز

مشاوره مدیریت استراتژیک صنعت پخش

تحقیقات بازار و تدوین مارکتینگ پلن

تیمسازی و طراحی سیستم فروش

تنیدگی دات آی آر

هویت و ادا

۱۳۹۷-۱۰-۰۵ چشم انداز
هویت و ادا

بخوبی به خاطر دارم که در دوران نوجوانی ، به گیم نت علاقه زیادی داشتیم. معمولا با دوست پایه دوران دبیرستانم، ار مدرسه جیم میزدیم و با پول توجیبی ای که با ده ها روش مختلف (اضافی خرید خانه، جمع کردن پول تو جیبی و التماس و خواهش از پدر و همچین چیزایی ) تهیه کرده بودیم، می رفتیم گیم نت IQ در کیانپارس. تقریبا کسانی که صبح ها وقت داشتند بیایند گیم نت همسن های خودمون بودند . همه مثل هم بودیم : نخبگان فرار از مدرسه! که همگی از مرخصی ساعتی دبیرستان استفاده کرده بودیم!  کم کم همه همدیگر رو میشناختیم و حال و هوای جذاب فرار از مدرسه و قاچاقی گیم نت رفتن به هممون ذوق بیشتری برای همبازی شدن میداد!

بگذریم ، رقابت شدیدی بین بچه ها در بازی counter strike در جریان بود. کلن Clan کسی بود که به بازی خوب و دست روان در نشانه گیری و بازی حرفه ای معروف شده باشه. یه جور لقب برای برندههای همیشگی. کلن شدن هدف خیلی مهمی در این فعالیت بود. همه هم دوست داشتند ولی همه توانایی شو نداشتند.

من برخلاف دیگران بچه ها ، اهل کری خوندن یا ادعا کردن نبودم. چیزی که سبک غالب دوران نوجوانی است. اما دلم میخواست پوز بقیه رو بزنم. به هر حال رقابت در جریان بود. همه ادعا میکردند که بهتر بازی میکنند و اگر میبازند مقصر دیگران اند. و اگر میبرند بخاطر لیاقت و تسلط و تر دستی خودشان است. اما من مسیرم فرق میکرد. متواضع و ساکت بودم. بخاطر همین هم وقتی میمردم ناراحت میشدم اما تحت فشار روانی قرار نمی گرفتم. فشار و استرسی که خیلی ها آن را در بازی گروهی تجربه میکردند. چه از طرف هم تیمی هایشان چه از طرف رقیب ها. همین حاشیه امن به من اجازه آزمون و خطا و امتحان کردن نقشه هایی رومیداد که دیگران از فکر کردن به اونها غافل بودند. بعد از مدتی من کلن گیم نت شده بودم!

داستان من تغییر کرد. دیگر آن بچه منزوی با بازی متوسط نبودم. دیگه همه من رو میشناختند. اما باور کنید نقشه هایم بی خاصیت بودند. فضای بازی به درد نقشه های انفرادی نمی خورد. مهارت بازی کردنم هم آنچنان با دیگران تفاوت نداشت. راز من این بود: من در خودم احساس زیرکی میکردم. بنابراین به سبک فیلم های ژان کلود وندام قهرمانی متواضع که به وقت عمل همه رو لت و پار میکرد! به بازی نگاه میکردم.

من درون خودم به این حرف باور داشتم: ادای هرچیزی رو دربیاریم ،همون میشیم! تا حد زیادی هم این اعتقاد جواب میداد. شاید حدس بزنید چون این اعتقاد باعث میشه کم کم خصوصیات و ویژگی های لازم رو اکتساب کنیم ادا درآوردن هم برای چیزی شدن، راه خوبی است. ولی رازش چیز دیگری بود. ادا درآوردن شجاعت آن چیز شدن را به ما میداد.

فکر میکنم این ایده و راه بسیاری از آدمای نسل ما در دوران نوجوانی بود. با تاکید زیادی به ما میگفتند شما در این مقطع سنی دچار بحران هویت خواهید شد. اما واقعیتش این بود که افکارمون پر بود از الگو های تحمیلی و قهرمان هایی که چیزی ازشون به ذهن ما متبادر نمیشد. بنابراین تلاش همه ما برای داشتن هویت (که واقعا معنا و مفهوم آن را نمی فهمیدیم) در ادا درآوردن خلاصه شد.

ما برای داشتن هویت نیاز داشتیم الگو داشته باشیم. اما الگو داشتن به معنای ادا درآوردن و تظاهر کردن نیست. تظاهر به اینکه ایثار و فداکاری خوب است. تظاهر به بچه مثبت بودن. تظاهر به خوب بودن. تظاهر به قوی و قلدر بودن، تظاهر به دوست دختر داشتن ، تظاهر به بچه باحال بودن و … .

فارغ از اینکه شرایط خانوادگی هر کدام از ما نوجوانان نسل بعد از انقلاب، چیست و چه ارزش هایی در تربیت ما نقش داشته است، تا حدی این ادا درآوردن و این تظاهر الگو های پوشالی را درآوردن ، خصوصیات رفتاری ما را به سمت آنچه فکر میکردیم ایده آل است منحرف میکرد.  همین برای ما شده بود هویت! که اصلا نمی دانستیم چیست.

اون بحران هویت به سالهای بعد و جوانی و پسادانشگاهی منتقل شد و با درد بیشتری در دهه سوم زندگی، حل شد.

♦ این مساله امروز حل شده است؟ نخیر. انگار سر دراز دارد این داستان هویت و ادا.

این نسل و نسل بعد از آن ، امروز در بسیاری از وجوه شغلی و حرفه ای هم داره همون مسیر اشتباه رو میره. سعی میکنه به ساده ترین شیوه و از نزدیکترین راه ممکن در جایگاه دلخواه خودش قرار بگیره.

منتها این دیگر بازی نیست. این زندگی واقعی و مسئولیت های  واقعی است . با ادعا و ادا نمیتوان چیزی شد که آمادگی آن را نداریم یا هزینه های آن را نداده ایم یا عمری را صرف آن شدن نکرده باشیم. هنوز آدم های این جامعه باید بفهمند که هویتی را که برایش زحمت نکشیده اند را نمی تواند داشته باشند!

مشاورانی که مشاور نیستند. نه شخصیت مشاوره ای دارند و نه علم ودانش آن را و نه توان تغییر دادن نگرش در مخاطب و نه تجربه خاص. عوامل هویتی یک مشاور در هر زمینه ای همین چهار فاکتور هستند. بدون اکتساب آنها نمی توان واقعا یک مشاور کسب و کار یا مشاور روانشناسی یا … شد.

در جامعه ما داشتن نام و جاه تا حد زیادی با ادا و پول شدنی شده است. مشاور و مدرس کسب و کار ۲۵ ساله بدون تجربه دیده اید؟ مشاوره در زمینه های کسب و کار در هیچ جای دنیا صرفا با تحصیلات بدست نمی آید. هیچ توجیه علمی، عرفی و منطقی وجود ندارد که چرا یک جوان خام میتواند در ۲۵ سالگی مشاور باشد.

فکر میکنید این مساله چقدر شبیه داستان هویت است؟ بنظر من مساله شبیه است اما تفاوت مهمی هم وجود دارد. برخلاف نوجوانانی که آن زمان برای کشف یا انتخاب هویت ، الگو های قابلی نداشتند؛ اما در این زمان قطعا و یقینا برای مشاور شدن الگوهای خیلی خوبی داریم؛ الگوهای جهانی و الگوهای ایرانی. اما چون هنوز به تظاهر عادت داریم به سراغ الگو ها نمی رویم. تظاهر و ادا دراوردن، فریب دادن دیگران، و فروختن توصیه ها با روش های هیجانی و تکنیک های سیاه، راه ساده تر و مسیر خوشایند تری است. البته باید بپذیریم که گناه فقط از طرف ادا-درآوردندگان نیست بلکه ما جامعه ای احساسی هستیم پس این تظاهر چیزی است که اغلب مردم هم برای پذیرش آن نسبت به راه حل های منطقی و عقلانی، آماده تر هستند.

از این جنس ادا ها ، نمونه های زیادی در جامعه ایرانی وجود دارد. مثلا:

کارآفرین بدون کارآفرینی: انگار مسیر کارآفرین موفق شدن به زحمتش نمی ارزد. اما نامش به نانش و برندش می ارزد. دریغا که در این جامعه نام ها به سادگی بدست می آیند. کافیست کمی زبل باشید و احوال زمانه را بدانید!

دارندگان مدال افتخار بدون افتخار آفرینی خاصی ؛ استاد هایی که شاگردی نکرده اند، رییس هایی که مدیریت کردن نمی دانند ، پدر فلان صنعت بدون پدریکردن بر آن صنعت، و …

حرف آخر، شنونده باید عاقل باشد! راه تشخیص تظاهر از هویت چیست؟ چطور بفهمیم یک نفر واقعا مشاور است و یک نفر تظاهر میکند؟ چطور بفهمیم یک نفر واقعا استاد است و یک نفر ادای استادبودن را در می آورد؟

راه حل موجز و موثر اینست که برای انتخاب هایمان معیارهای شفاف بجوییم. سخت است اما شدنی است. جامعه وقتی معیارهای صحیح، شفاف و واضحی برای انتخاب اشخاص، یاد گرفت، در انتخاب و تصمیم پخته تر و عقلانی تر رفتار خواهد کرد، با روکش ها گول نخواهد خورد و پای خامی خود هزینه کمتری خواهد داد. مطمئنم.

 

تصویر بالا با مضمون Pretend یا «تظاهر» ، متعلق به Noell Oszvald, 1991 ~ Surrealist photographer میباشد.

 

درج دیدگاه