اگر برنامه های وفاداری ما جواب نمی دهند باید وفاداری مشتری را از نو بفهمیم
معمولا در همه مشاوره های فروش یا کسب و کار از وفاداری مشتری و تکنیک های ایجاد وفاداری مشتریان صحبت به میان می آید. در هر حال اگر مخاطب مشاوره و سمینار هم نبوده باشید باز هم موضوع وفاداری مشتری آنقدر در گفتگو ها تکرار شده که ظاهرا موضوع غریبی نیست. اما اگر بخواهیم به نکات مشخص و کاربردی در این باره و متناسب با کسب و کار خودمان دست پیدا کنیم کار خیلی سخت میشود.
اینجا دیگر توصیه های کلی چندان راهگشا نیست. توصیه هایی که هرچند همگی در فضای کسب و کار ها شکل گرفته اند اما راهنمای عملی نیستند. از نظر من الزامی ندارد برای ایجاد وفاداری مشتری اینقدر خودتان را اذیت کنید.
بنظر من اساسی ترین گام اینست که بدانیم چرا گاهی مشتری وفادار میشود ؟ آن وقت به شما قول میدهم خودتان راه های ایجاد وفاداری مشتری را برای کسب و کار خودتان پیدا خواهید کرد.
بعد از ایجاد یک برداشت صحیح نسبت به اینکه « وفاداری مشتری اصلا چیست و چطور ایجاد میشود؟» میتوانیم به پرسشهای بعدی هم فکر کنیم: انتظار داریم او چه رفتار ایده آلی داشته باشد و اصلا به دنبال چه منافعی از وفاداری مشتری باشیم؟ چالش های آن چیست؟
برای فهمیدن وفاداری مشتری اول از همه باید بپذیریم مشتری به خودش وفادار است نه به ما |
برای شناختن ” تکنیک های ایجاد وفاداری مشتریان ” اولین چیزی که باید بدانیم اینست که مشتری به کسب و کار وفادار نمی شود. مشتری به من و شما وفادار نمی شود. اما چرا اغلب به اشتباه اینطوری فکر می کنیم؟ احتمالا چون دوران طولانی در بازار، ارتباطات در تعامل بین افراد خیلی موثر تر بوده است. چونکه تفاوت بین بیزینس ها بسیار کم بود. دسترسی به اطلاعات تامین کنندگان و پیداکردن آنها در شهر به سختی میسر بود.
در این شرایط معیار انتخاب خیلی وقت ها ارتباط و آشنایی افراد بود. اما اکنون اوضاع فرق کرده است. تفاوت بین کسب و کار ها، کالا ها و خدمات و افراد بسیار زیاد شده است. امروز برای انتخاب یک محصول، معیار های انتخاب مهمتری وجود دارند. اکنون دیگر رمز اینست:
ما باید آن چیزی که مشتری برای خودش پسندیده است به او عرضه کنیم چون مشتری به منافع خودش وفادار است |
باید به این فکر کنیم که منافع مشتری در چیست؟ هزینه و تخفیف؟ سهولت؟ سرعت؟ کارایی؟ همه آن چیز هایی که در محصول و خدمات مان به او عرضه کرده ایم منافع او را تامین می کند. اما منافع همیشه پولی نیست، منافع تنها در خود محصول یا خدمات نیست. گاهی احساس خوب را هم شامل میشود. گاهی حس احترام را هم شامل میشود.گاهی محیط و فضا، گاهی برخورد فروشنده، و خیلی فاکتورهای دیگر. خب کدام اینها ممکن است نقش کلیدی در ایجاد وفاداری داشته باشد؟ اینکه کدام فاکتور مهمتر است، چیزی است که خلاقانه و به تجربه باید برای یک کسب و کار کشف شود.
بله، وفاداری برعکس تصور رایج، از جانب مشتری شکل نمیگیرد بلکه از جانب کسب و کار ایجاد میشود. برای ساختن مشتری وفادار این کسب و کار است که باید گام هایی بردارد. وفاداری، یک انتظار از مشتری نیست بلکه یک برنامه ریزی برای طراحی و تغییر رفتار مشتریست. |
ο باید بدانیم ماندگاری مشتری با وفاداری مشتری متفاوت است
اول به این توجه کنیم که مشتری برای تامین نیاز خود ممکن است انتخاب های فراوانی داشته باشد. میتواند چند فروشگاه را انتخاب کند. میتواند از بین برند ها یکی را بنابر ارزیابی خود انتخاب کند.میتواند بر اساس معیار ها و اولویت های خود شرکت هایی را از انتخاب های خود حذف یا اضافه کند. اگر به مفهوم تصمیم گیری توجه کنیم میتوانیم خرید را به معنی انتخاب یک گزینه از بین باقی گزینه ها تعبیر کنیم.
حالا روشن تر خواهد بود اگر بگویم ” تاکتیک ها و استراتژی های وفاداری ” میکوشند یک محصول یا بیزینس در اولویت انتخاب های مشتری قرار داشته باشد. |
ماندگاری مفهومی کلی تر و دربرگیرنده مفهوم وفاداری است. منتها وقتی از وفاداری صحبت می کنیم که انتخاب های دیگری هم برای مشتری مطرح باشند و مشتری خود تصمیم گرفته که به کدام شرکت یا محصول وفادار بماند.
این در حالیست که گاهی کوشش میشود که باقی انتخاب های مشتری خط زده شوند!
تفاوت ماندگاری با وفاداری در اینست که در وفاداری سعی میکنیم انگیزه هایی به user بدهیم که با اختیار خود و آگاهانه و آزادانه محصول ما را انتخاب همیشگی اش قرار بدهد. اما در ماندگاری ممکن است حتی او ناچار به پذیرش محصول ما بعنوان تنها محصول موجود در بازار باشد. بنابراین الزاما مشتری ماندگار ، وفادار نیست. اما مشتری وفادار به هر حال ماندگار است. ماندگار به این معنی که میتوانیم روی خرید های آتی مشتری به میزان بالایی حساب کنیم.
بخاطر همین هم هست که می گویند در بازارهایی که وفاداری وجود دارد، رقابت سخت تر است. اما الزاما در بازاری که مشتری ماندگار است ممکن است اصلا رقابت وجود نداشته باشد؛ بخاطر انحصار،رانت،هزینه تمام شده، یا هر چیز دیگری که به صنعت مربوط است که با از بین رفتن آن عامل دیگر مشتری ماندگار نخواهد بود. مثلا اگر من با همین قیمت های ایرانخودرو و سایپا بتوانم خودروی خارجی بخرم قطعا این کار را خواهم کرد. همانطور که حدس می زنید بسیاری از استراتژی هایی که به ماندگاری مشتری ختم میشوند، مربوط به بیزینس مدل و طرح کسب و کار است. اما کسب و کار ما هرچه که باشد با هر میزان از پتانسیل و فرصت و محدودیت، میتوانیم تلاش کنیم تا مشتریانمان را وفادار سازیم.
باید تصمیم بگیرید کدام سوال درست است؟اینکه مشتری وفادار را از کجا پیدا کنیم؟یا اینکه بپرسیم چه چیز هایی مشتری را وفادار میسازند؟بنظر من بهتر است اینگونه فکر کنیم که مشتریِ وفادار وجود ندارد. ولی وفاداریِ مشتری ایجاد شدنی است |
از میان سرفصل های مدیریت بازاریابی ، «مدیریت ارتباط با مشتری» شاید نزدیک ترین اصول و نگرانی ها را در این مورد داشته باشد. اما تکنیک ها و تاکتیک های مهم دیگری هم برای ایجاد وفاداری مشتری در کسب و کار وجود دارند. اصلا هر قسمتی از کسب و کار میتواند نقشی در ماندگاری مشتری ایفا کند. باز اینجا اولویت های هر کسب و کار، امکانات و محدودیت ها ، و استراتژی و ذکاوت آن در بازاریابی است که در تصمیم گیری برای اینکه از چه مسیری در مورد وفاداری مشتری تلاش کند نقش بازی میکند.
در این نوشته ها تعدادی از تکنیک ها و شاهراه های ایجاد وفاداری مشتری را با تکیه بر همین نگرش توضیح داده ام:
↵ پنج مورد از مهمترین تاکتیک های ایجاد وفاداری مشتری
آیا باز هم حس میکنید برخی مشتریان کسب و کار شما هستند که وفاداری آنها با این تعاریف نمی خواند؟ چه تعداد اند؟ ۱۰ نفر ، ۳۰ نفر، ۱۰۰ نفر؟ باید بگویم صحبت ما راجع به ۱۵۰۰ مشتری وفادار در سال است.
ضمنا هر چند همیشه از وفاداریِ مشتری حرف میزنیم اما گام ها و هزینه های ایجاد وفاداری را خود کسب و کار باید بردارد و بپردارد.
مقالاتی که در مورد رشد کسب و کار قرار میدید بسیار برام جذاب هستن سپاسگزارم
ممنونم. گرچه خودم که الان پس از ۴ سال همین مقاله رو میخونم متوجه میشم کمبود هایی داره. مفاهیم و روش ها در بازاریابی در حال توسعه هستند و مفهومی که قبلا از وفاداری انتظار داشتم الان خیلی گسترده تر شده. و من فکر می کنم باید مقاله ای در تکمیل این مفهوم بنویسم.
چند سال قبل به همراه خانواده ام به یکی از هتل های گران قیمت ساحلی شمال رفته بودیم. هتلی که من همیشه آنجا میروم. متاسفانه در ساحل این هتل دختر کوچکم دچار یک حادثه شد ولی هیچ اهمیت و کمکی از طرف پرسنل این هتل ندیدم. شاید هم هیچ کمکی از آنها بر نمی آمد ولی من انتظار داشتم بی تفاوت نباشند تا بتوانم کمی قوت قلب بگیرم و به خانواده ام را رهبری کنم. به هر حال هرچند در این اتفاق مقصر نبودند(به هیچ جه مقصر نبودند) اما من دیگر هرگز به این هتل نرفتم با اینکه با صاحب آن هم مبادله تجاری دارم.
از این جهت این خاطره رو نوشتم که بگم همدردی وظیفه نیست اما همه ما آدم ها به کسی بیشتر متعهد و وفادار مانده ایم که با ما همدردی بیشتری دارد. اصلا موفق ترین مدیران دنیا هم کسانی هستند که بلد هستند با پرسنلشان همدردی کنند. و اگر یک کسب و کار نتواند در لحظات خاص با مردم همدردی کند مهمترین و موثر ترین شاخصه وفاداری را ندارد.
یک انتقاد کوچک: دو سه تا از جملات برای من نارسا و نامفهوم بودند.
البته باید بگم واقعا به این مطلب علاقمند شدم. یکی از تکنیکی ترین تعبیراتی بود که میشد راجع به مشتری داشت. به همین دلیل هم خواستم انتقادم رو ثبت کنم چون این مطلب ارزش کامنت گذاشتن داره
باید بگویم تعبیر منطقی ای از وفاداری داشتید
اما در زندگی آدم ها همه چیز منطقی نیست. حتی در فروش هم اشتباه است اگر فقط به جنبه منطقی گفتگو توجه کنیم
علم و دانش رقابت باعث ایجاد خیلی از مفهوم های بازاریابی شد. مثلا رقابت در متحیر کردن آدم ها شد بازاریابی چریکی. در مورد وفادرای هم رقابت در جلب “آسودگی” آدم ها شد وفاداری. وقتی مشتری ای از اینکه لازم نیست دوباره به دنبال یک تامین کننده دیگر بدود، یعنی آسوده است و ۸۰ درصد آدم ها دنبال آسودگی هستند.در همه ابعاد زندگی شان. به همین علت پیشنهاد میدهم آسودگی و تنبلی آدم ها رو هم به عنوان یک عامل مهم در ایجاد وفاداری در نظر بگیرید. یک جنبه نه کاملا منطقی و نه کاملا احساسی.
من خیلی خوشحال هستم از اینکه در نت مطلبی متفاوت در مورد نگهداری و وفاداری مشتری میخوانم. شخصا تا کنون مقالات و مطالب زیادی در مورد اینکه آدم ها ، مرد ها و زن ها چگونه فکر میکنند مطالعه کرده ام و همیشه فکر میکردم باید چیزی مشترک در رفتار آدم ها باشد تا بتوان روی وفاداری آنها به شکل انبوه مانور داد. امروز پس از خواندن مقاله شما به ذهنم رسید شاید این رفتار مشترک همان طمع و میل به منفعت باشد.
سلام من در زمینه بتن آماده مشغول کار هستم. باید بگم پیچیدگی کار و اهمیت زمان در کار من باعث شده بتونم با مزیت رقابتی خودم یعنی «دقت، زمان و نظم » ، مشتری رو وفادار کنم. واقعیتش اینقدر در زمینه بتن اماده مشکلات فنی (عموما هم بخاطر پیمانکار بتن آماده) ایجاد میشه که کارفرما از تجربه یک شرکت دیگر اصلا می ترسد.
وفاداری که شما نوشتید کمی با وفاداری در کتاب های کلاسیک بازاریابی مثل اصول بازاریابی فیلیپ کاتلر متفاوت هست. کدومشون صحیح تره؟ منظورم اینه که آیا منظور از زمینه سازی برای وفاداری در تحولات دنیای بیزینس تغییر کرده؟ کاش کمی این رو واضح کند. من سردرگم شدم.
سلام دوست من. ایکاش ایمیل خودتون رو ثبت میکردید تا بتونم بهتونن اطلاع بدم که پاسختون رو نوشتم. امیدوارم به اینجا دوباره سر بزنید.
در موردی که فرمودید تعریف من از وفاداری با کتاب های دیگر متفاوت است باید عرض کنم در کتاب های کلاسیک بازاریابی از فیلیپ کاتلر (اصول بازاریابی) تا کتاب دکتر احمد روستا (مدیریت بازاریابی انتشارات سمت) و اینگونه کتاب ها چندان در مورد وفاداری مشتری نوشته نشده است. البته مرجع من در یادگیری اینها نبودند. ولی با مرور مختصری که بر اونها داشتم تمرکزی در مورد وفاداری مشتری ندیدم.
خب قابل پیش بینی هم هست چونکه اصلا مفهوم وفاداری، و علاقه کسب و کار ها به افزایش ارزش عمر مشتری مفهوم جدیدی مربوط به بازاریابی مدرن هست.
و بله، چیزی که من از وفاداری می فهمم بیشتر مربوط به درک شخص من از بازاریابی و ارتباط کسب و کار با مشتری است. چیزی که در کارکردن با شرکت های مختلف بیشتر به عمیق بودن آن پی برده ام.
اما در مورد نکته دوم کامنت شما، یعنی “تحولات دنیای بیزینس” که چه کلمه کلیدی ای بکار بردید!
درست است. تحول دنیای بیزینس باعث شده برخی مفاهیم بازاریابی دیگر اهمیت سابق را نداشته باشند و مفاهیم جدیدی مهم تر شده باشند. یعنی در دنیای امروز اثربخشی بیشتری داشته باشند.
دوست دارم شما رو دعوت کنم تا مطلب” بازاریابی مدرن در مقابل بازاریابی ارتدکس” را بخوانید و بیشتر با تفاوت های بنیانی و اساسی بازاریابی مدرن و کلاسیک آشنا شوید.
ممنونم از کامنت و دقت شما خواننده عزیز
جسارت بندده رو ببخشید گر بدون مقدمه اینجا مینویسم؛ دلم خواست جمله جالبی اینجا اضافه کنم. که درباره وفاداری هست و از سایت azqoutes برداشتم:
اگر شما به فکر رضایت مشتری نباشید کس دیگری خواهد بود
ممنون میشم اگر با همین قلم شیوا بیان بفرمایید که نردبان وفاداری چه کاربردی دارد؟
باید عرض کنم من خودم هنوز دلیل طراحی این نردبان را نفهمیده ام!
خیلی خوشحال میشم اگر تجربه خودم رو با شما در میون بذارم. من در کار خودم وفاداری مشتری رو به وفور تجربه کردم. چون اصولا و عموما خوش اخلاق و پر تحمل هستم. کار من بنک داری خشکباره و معمولا مشتری هام صرفا مغازه دار ها نیستند. مهم این هست که تحمل ارباب رجوع عمده-خر و خرده-خر رو با هم توامان داشته باشی. معمولا این دو نوع مشتری همزمان نیستند پس میشه آدم رمان و تحملش رو مدیریت کنه و رفتار پسندیده ای با هر نوع مشتری داشته باشه.
ممنونم که اجازه انتشار میدهید.
سلام و درود جناب راد
ببخشید میخوام حرفی بزنم که شاید بی ادبانه به نظر برسه. ولی اصلا قصد خاصی ندارم جز اینکه گره ذهنی خودم رو بخوام با شما مطرح کنم
من احساس کردم مفاهیمی که شما بیان میکنید خیلی از نگاه خودتون هستند. آیا منبع و مستندی برای این درک از وفاداری دارید؟
SALAM
با این جمله خیلی موافقم که “در بازاری کهک وفاداری وجود داشته باشد رقابت سخت تر است”
اتفاقا من بنابر تجربه خودم به این نتیجه رسیدم که بهترین راه حل برای نگه داری کف درآمدی اینه که تعداد مناسبی مشتری وفادار جذب کنیم. و البته قدرشون رو هم بدونیم و به شکل ویژه ای بهشون خدمات بدیم. اینطوری میتونیم نقطه ثباتی برای پرداختن به برنامه های توسعه بازار فراهم کرده باشیم. و ریسک های دیگری رو با اطمینان خاطر از پایداری کسب و کار انجام بدیم.
سلام آقای راد
بنظر من وفاداری مشتری به این معنی هست که تونیم ارتباط و تعامل خیلی منطقی و مفیدی رو به مشتری ادامه بدیم. اگر در کسب و کاری بشه بهانه های خوبی برای این ارتباط ایجاد کرد فکر میکنم بشه وفاداری مشتری رو بدست آورد
چرا میگن صنعت سیگار تونسته بیشترین وفاداری رو ایجاد کنه؟
افراد سیگاری عادت دارند از یک برند خاص استفاده کنند و تمایل کمی به خریدن سیگار دیگه ای دارند.
انگار که صنایعی که مضر سلامت انسان ها هستند وفاداری رو بهتر از دیگر صنایع فهمیدند
البته با توجه به متن شما یه برداشت دیگه هم میشه داشت . اینکه اینجا مساله از جنس ماندگاری مشتریه و به نوعی چیزی شبیه اعتیاد و عادت هست نه الزاما وفاداری هوشمندانه و انتخاب شده.
سلام و عرض ادب . نمی تونم مطمئن باشم که کامنت بنده رو آقای راد میخوانند یا خیر. با این حال دوست دارم سوالی که پس از خواندن مطلب بالا در ذهنم نقش بست را با ایشان در میون بگذارم و خیلی علاقمند هستم پاسخ ایشان را هم بدانم. من در بیزینسی فعالیت میکنم که مشتریانم در هر ۵ یا ده سال یکبار محصول من را می خرند. کار من Car Interior Customisation و طراحی داخلی و سفارشی خودرو در قیطریه تهران هست. من نماینده رسمی یک برند خاص اروپایی در ایران هستم. آیا جنس کسب و کار من به شکلی است که نباید به دنبال وفاداری مشتری بروم؟ اگر بخواهم زمنیه های وفاداری مشتری را فراهم کنم انرژی و سرمایه ام را تلف کرده ام. این نظر صحیح است ؟ برای اطلاع بیشتر از چیستی کار و محصولاتی که عرضه میکنم، نشانی وبسایت اصلی شرکت اروپایی را اینجا میگذارم
https://cockpitdekor.com/
مشتاقانه منتظر پاسختان هستم
ممنونم
سلام و درود خدمت دوست عزیزی که اینجا افتخار آشنایی با شما رو پیدا کردم.
اول از همه بگم که حق با شما است: “وفاداری به این معنی که قصدمان خرید کردن مکرر مشتری باشد” در مشاغلی همچون نمایشگاه خودرو، لوازم خانگی، بنگاه مشاور املاک، محصولات دکوراتیو خانگی و ساختمانی ، و یا محصولات داخلی خودرو همچون کار شما، واقعا با این برداشت از وفاداری بیگانه هستند.
پس وفاداری در این مشاغل چه فایده ای دارد؟ و چه سمت و سویی باید داشته باشد؟
اما در همین مثال هایی که در سط بالا نوشتم، حتما به دهنتون رسید که وفاداری چندان هم بی خاصیت نیست. اگر شما به نمایشگاه خودرویی اعتماد کنید و ارتباط خوبی با آن داشته باشید احتمالا فروش و خرید خودروی خود را هر چند سال یکبار هم که باشد در همان جا انجام میدهید. اگر یک لوازم خانگی فروشی خوب بشناسید ، و که مجموعه فروشگاه (نه فقط شخص مالک یا فروشنده) ارتباط ویژه و طولانی مدتی با شما برقرار کرده باشد احتمال زیاد حتی اگر خودتان خرید جدیدی نداشته باشید اما مترصد فرصت هستید تا وقتی حرف از خرید لوازم خانگی بشود، ار تجربه خوب و منافعی که در خرید از آن فروشگاه داشته اید ، حرف بزنید و دوست یا فامیلتان را به خرید از همان فروشگاه ترغیب کنید.
بیایید همینجا با خودمان فکر کنیم که آیا تنها مقصد وفاداری افزایش خرید است؟
آیا نمی تواند افزایش معرفی باشد؟ آیا یک کسب و کار می تواند مجموعه مشتریان ویژه ای داشته باشد که انجام دادن کار های کم برای آنها، پرمنفعت تر و کم هزینه تر از تعامل با مشتریان جدید و متعدد باشد؟
سوال شما انگیزه ای شد تا جرقه ای در ذهنم زده بشود که این مطلب را به مباحث وفاداری مشتری اضافه کنم. قول میدهم به زودی در مورد منافع وفاداری مشتری و اینکه ما در کارمان باید کدام منافع را هدف قرار دهیم ،مطلبی مستقل بنویسم.
ممنونم از دقت نظر و موشکافی شما جناب آقای صابر متقی عزیز.
سلام. چقدر متمایز در مورد وفاداری مطلب نوشته بودید. حالا یه سوال چالشی برای من جواب بدید. وقتی واقعا آدما میل به تست چندباره یک محصول ندارند و دوست دارند محصول و خدمات متفاوت و جاهای متنوع رو امتحان کنند چه لزومی داره این همه دردسر بکشیم براشون برنامه وفاداری بچنیم؟ ببخشید اینقدر صریح پرسیدم!
فرض بگیریم حرف های شما درست. حالا سوال پیش میاد که چطوری و از کجا باید وفاداری رو در مشتری ایجاد بکنیم؟ کدوم منافع رو هدف بگیریم؟ کاش یکم بیشتر هم در این مورد توی اینترنت بحث های اصولی و کاربردی پیدا میشد. کلا هر چی تو اینترنت دیدم در مورد وفاداری مشتری چیزای معمولی بودند که انگار نقشه و استراتژی ای پشتش نبود. اما انگار پیشنهاد های شما متفاوت هستند. پس من هم پیشنهاد میدم کمی وسیع تر و کاربردی تر توضیح بدید.
لطفا اگر نظری دارید به ایمیلم بفرستید
درود دوست گرامی. جدیدا دو مطلب در ادامه این بحث منتشر کردم که پاسخ سوال های شما هستند. این مطلب base و اساس وفاداری مشتری است که متد های کاربردی اون رو در دو مطلب بعد آورده ام:
پنج مورد از مهمترین تکنیک های ایجاد وفاداری مشتری
شش شاهراه ایجاد وفاداری مشتری
ممنونم که پاسخ دادید. خیلی وقت بود دنبال مطالبی اینچنینی بودم. کاش منبع هم معرفی کنید.
“برای فهمیدن وفاداری مشتری اول از همه باید بپذیریم مشتری به خودش وفادار است نه به ما”
این جمله خیلی به دلم نشست. آفرین
سایت من به زبان انگلیسی در مورد بیت کوین فعالیت میکنم. همیشه سعی کرده بودم مشتری هامو به نوعی نگه داری کنم اما در فکر وفاداریششون نبودم. اگر ممکن هست به سایت من سر بزنید و اگر پیشنهادی داشتید با من در میون بذارید. من واقعا از مشاوره های دوستان خردمند هموطن استفاده میکنم. ممنونم این هم نشانی سایتم: get-bitcoins.online
دوست گرانقدر متشکرم که به مطالب من توجه کردید. سایت شما رو دیدم و به قدری تخصصی هست که نمی تونم به سادگی براتون پیشنهادی داشته باشم. راستش هنوز چندان در زمینه بیت کوین مطالعه نکرده ام (منظورم اینه که به حدی که در حد دوتا کتاب مطلب خونده باشم و روی عملکرد و روالش تسلط داشته باشم) بنابراین پیشنهاد میکنم در ایمیل با من در ارتباط باشید و در مورد بیت کوین بیشتر بگید. من از مطالب و آموزه های شما استقبال میکنم
ممنونم جناب راد عزیز. چقدر خوشحال شدم که پاسخ دادید. حتما براتون مطالب مفید ارسال میکنم بخصوص اونهایی که خودم نوشته باشم!
من آخرش تفاوت بین وفاداری و ماندگاری رو نفهمیدم. البته خودم یه ایده دارم در مورد ماندگاری. ماندگاری وقتی اتفاق می افته که مشتری براش نصرفه بره و کس دیگه ای رو پیدا کنه. حالا از تنبلی خودش باشه یا از ناآگاهی یا از ترس هاش و حتی یا از بابت مسیری که با ما جلو اومده و نخواد وقت صرف کنه تا بیزینس مشابه دیگه ای رو بشناسه
موافقم که در این موارد ماندگاری اتفاق می افته. اما اینها که گفتید همه از جانب مشتری هستند نه از جانب بیزینس. اگر قرار باشه خود شما بعنوان یک businesswoman فعالیتی در کسب و کارتون داشته باشید تا مشتری رو وفادار بکنه باید برای سرچ کردن اون مشتری هزینه تراشی کنید. مثلا اینقدر مشتری تون رو بشناسید و پیشنهاد های مناسب بون بهش بدید که بفهمه شرکت دیگه ای نمی تونه به اندازه شما از نیاز ها و خواسته هاش اگاهی پیدا کنه لا اقل در مدت زمان کوتاه. در این صورت شما برایخروج اون مشتری از دایره ارتباطی تون ، هزینه تراشی کرده اید. هزینه تراشی به سمت و سوی مخالف این هم الته شکل مییگیره مثلا اپلیکیشن زودفود رو در نظر بگیرید. ۱۵ هزار تومن از شما دریافت کرد که تا چند ماه به شما روی هر خریدتون تخفیف بده. شما برای همه اون مدت ایپ پول رو پرداخت کرده اید بنابراین در تمام اون زمان برای بهره مندی از مزایای پولی که دایده بودید از زودفود خرید خواهید کرد. یعنی در حسابداری ذهنی خودتون راضی نمی شدید که تخفیفی که خریدید رو فراموش کنید.
چه قشنگ و جالب
ببینم این همون گیمیفیکیشن نیست؟
Gamification
در مورد “زودفود” عرض کردم
سلام من فکر میکنم وفاداری به اون معنی قدیمی دیگه اصلا وجود نداره. مشتری وفادار نمی مونه مگر اینکه ارتباط خوبی باهاش بگیریم. پس مشتری به من فروشنده وفاداره نه به جنس و خدمات من.
اتفاقا اینی که فرمودید همون نگرش قدیمی نسبت به وفاداریه. کاسب کار های قدیمی هنوز فکر میکنند مشتری صرفا صرفا بخاطر ارتباط خوبی که باهاش داره میاد ازش خرید میکنه بخاطر همین هم اگر بفهمه مشتریش رفته از کس دیگه ای خرید کرده ناراحت و برافروخته میشه
البته یهچیز دیگه هم هست آقای راد. من توی کار خودم این رو دیدم. بوتیک دارم و لباس می فروشم.مشتری هایی که با من دوست میشن همیشه میان پیشم
خیلی توضیح خوبی دادید. حالا متوجه شدم وفاداری چیه. تا الان حس خوبی نسبت به این واژه نداشتم مثل این بود برام که میگن (ببخشید البته) سگ یا اسب وفادارند. و خب این رو برازنده مشتری نمی دونستم. ولی حالا نظرم نسبت به وفاداری عوض شد.
من با یه شرکت در زمینه وفاداری مشتری کار میکردم ولی در نهایت چیزی که به من دادند برنامه تبلیغاتی برای همون مشتریان خودم بود. آخرش من نفهمیدم توی وفاداری قراره چه کار بکنم وقتی مشتری مشتری خودم هست؟
طبق نوشته و استدالالی که اینجا مطرح شده است ، جشن ها و برنامه های تفریحی هم میتوانندموجب وفاداری بشوند. درست؟ یعنی اگر من هیچ چیز چشمگیر و ارزشمندی هم در کسب و کارم نداشته باشم هم میتوانم با به اصطلاح بزک دوزک بتوانم مشتریانم را نگه دارم.
سلام. من فکر میکنم بهتره بجای پرداختن به مفهوم پردازی های انتزاعی، فکری به حال کسب و کار ها بکنیم که با مردم طوری رفتار میکنند انگار اگر خرید نکنند و مبلغ کافی رو نپردازند مزاحمشون هستند. انگار کار بدی کردیم که وقت آقای فروشنده رو گرفتیم. من شخصا اگر از فروشگاهی خوشم بیاد و همیشه هم برم اونجا ممکنه یه موقع از اجناسش ننخرم یعنی جنس مورد نظرم رو پیدا نکنم. بهتره یه طوری با ن رفتار نکنند که دفعه بعدی برنگردم. بعضیوقتا کافیه کسب و کار ها کاری نکنند. مشتری راحت تر بر میگرده. باور کنید راست میگم. این رو از نزدیک درک کردم