فرصت هایی که با فرصت دادن به دیگران مهیا می شوند
همه ما در زندگی کاری ، در جستجو برای کشف و کسب فرصت ها بوده ایم. اگر در مسیر بیزینسی مان انسان خیلی هدفمندی بوده باشیم در این صورت احتمال بالایی دارد که برایمان عبارتی مهمتر از کسب فرصت ها وجود داشته باشد و آن، ساختن فرصت ها باشد. حالا بد هم نیست کمی به این فکر کنیم که در جایگاه شغلی و بیزینسی که داریم چقدر «فرصت سازی» را برای خودمان جدی گرفته ایم؛و اصلا چقدر به فرصت سازی به عنوان یک رویکرد استراتژیک فکر کرده ایم.
منظورم اینست که ببینیم در کنار اینکه سرگرم جستجوی فرصت ها بوده ایم ، چقدر برای ایجاد فرصت ها تلاش کرده ایم یا می کنیم؟
چقدر میخواستیم با همان چیزی که داریم و هستیم ، یا با کمترین تغییرات ، آن ها را تصاحب کنیم. یا اصلا چقدر مشغول جستجوهای تکراری برای فرصت های تکراری و شبیه هم هستیم؛ و در مقابل چقدر هم سعی کرده ایم روی ایجاد شرایط برای تولد فرصت های جدید تمرکز کرده ایم.
برای مثال یک مهندس معمار را در نظر بگیرید که در تکاپوی کسب پروژه سعی می کند بصورت مستقیم به سراغ همه سازنده های شهر خود برود یا ارتباطات خود را گسترش دهد و گوش به زنگ باشد تا از تعریف شدن پروژه های جدید باخبر بشود. همین مهندس معمار می تواند در کنار جستجوی فرصت ها ، خود یک فرصت ساز باشد. مثلا روی یک طرح و ایده کاربری خاص برای یک زمین خالی کار کند و از آن ایده در مقابل سرمایه گذاران دفاع کند.
در این شکی نیست که فرصت سازی از فرصت یابی سخت تر است و دل بزرگ تر و پیش زمینه های بیشتری می خواهد.
حالا در کنار اینکه به دو واژه یافتن و ساختن فکر می کنیم ، بیایید به این هم فکر کنیم که:
فرصت ها را می شود هم در بیرون ساخت و هم در درون !
- مدیر یک کسب و کار که در بازار به دنبال ایجاد فرصت های معرفی محصول جدید می گردد.
- بازاریابی که برای محصول جدید به دنبال کشف نیاز های مرتبط در بازار هدف می گردد.
- محققی که به دنبال راضی کردن هیات علمی یک موسسه برای حمایت از موضوع پژوهش است.
- مشاوری که در فکر ایجاد بازار جدیدی است.
همه اینها نمونه های خوب و درست فرصت سازی های بیرونی هستند. اما:
بنظر من یک تناقض رفتاری جالب در آدم ها وجود دارد؛ با اینکه معمولا آنچه پرهزینه تر است، ساختن فرصت ها در بیرون است، با اینحال معمولا آدم ها برای ساختن فرصت ها، اول از همه به بیرون نگاه می کنند.
اگر همان مدیر کسب و کار، به درون تشکیلات خود (یا به توانمندی های خود و عملکرد ها و عمل-نکرد ها) با قدری تمرکز و بینش مدیریتی، یک بازبینی داشته باشد، شاید (بلکه قطعا) بتواند فرصت هایی را برای بهبود و توسعه درونی پیدا کند. بهبود هایی که امکان بهره برداری از بازار و فرصت های بیرونی را افزایش می دهند.
حتی در مورد همه مثال های قبلی هم فرصت سازی در درون می تواند مصداق داشته باشد. میخواهم آنها را یکبار با همین دید مرور کنم:
- یک بازاریاب که می تواند با یاد گرفتن روش های وفادارسازی مشتری، از مشتریان قبلی اش، مشتریان وفادار بسازد،
- یک محقق که می تواند یکی از پژوهش های خود را از یک بعد خاص و کابردی ترش ، بصورت عمیق تری ادامه دهد.
- مشاوری که می تواند از درون ارتباطات فعلی اش، موضوعات جدیدی برای همکاری ایجاد کند.
میخواهم به این اشاره کنم که برخلاف بینش عمومی که از واژه فرصت سازی وجود دارد، که معمولا مبتنی بر جستجوی فرصت های بیرونی و یا تصاحب آنها است، گاهی پیشنهاد بهتر اینست که به فرصت سازی درونی توجه بیشتری داشته باشیم.
البته به هیچ وجه این دو با هم متضاد نیستند، پس انتظار مثال های جالب برای اثبات برتری فرصت سازی درونی بر بیرونی نباشید. اما به این فکر کنید که وقتی منابع محدود است یا ریسک ها در محیط بیرونی زیاد است، ساختن و بهره برداری از فرصت های درونی ، میتواند بهترین استراتژی باشد.
ضمن اینکه هر چند در ادبیات استراتژیک، واژه « فرصت » اغلب به محیط بیرونی اشاره دارد، لکن ما می توانیم بین این دو انتخاب کنیم که:
ο با همین وضعیتی که داریم در جستجوی فرصت های مناسب باشیم،
ο و یا ترجیح بدهیم خود را برای بهره برداری از فرصت های مهمتر و ارزشمند تر آماده کنیم.
در واقع تمام حرف من در این نوشتار هم همین است. منتها با تمرکز بر یک روش فرصت سازی درونی خاص ، و یک رویکرد استراتژیک برای یک تیم یا شرکت!
میخواهم کمی درباره فرصت سازی بوسیله تفویض و برون سپاری فکر کنیم.
احتمالا به ذهن شما هم رسیده است که ساختن فرصت در درون، به هر حال هزینه ای دارد. آن قسمت که از جنس تغییر و بهبود باشد و حتی نیازمند تعمیق بینش و تغییر نگرش است، میتواند هزینه های روانی داشته باشد (مثل تغییر روش های مدیریتی) و آن قسمت هایی هم که از جنس ساختاری و یا وظیفه ای هستند (مثل تعریف یک وظیفه جدید برای پرسنل، یک تغییر ساختار انسانی شرکت ، یا ایجاد یک واحد و مسئولیت جدید) می تواند هزینه های مادی بیشتری داشته باشد.
بنابراین هر چند که دوست ندارم اینگونه بگویم، اما یکی از سخت ترین روشهای ساخت فرصت ها و اینکه چرا ادمه دادن آن از عهده هر کسی بر نمی آید، فرصت دادن به دیگران با تفویض یا برون سپاری است. به این معنی که فرصت های تکراری و روتین را بجای انجام توسط خود ، به دیگران بسپاریم. چه دیگرانی که کارمندان ما هستند چه دیگرانی که در مجموعه ما حضور ندارند.
اگر تعریف از خود قلمداد نشود (که چنین قصدی را هم ندارم) ، این سبک از نگاه همیشه در ذهن من مثل یک ایده آل بوده. در یکسال اخیر نیز به دفعات توانسته ام چنین کاری انجام دهم. حتی باعث شده ایده آل من در ارتباط با دوستانم این باشد که سعی کنم استعداد های شگرف آنها را بیابم و فرصتی در اختیارشان بگذارم. فرصت هایی که خود من هم میتوانستم آنها را بهره برداری و اجرا کنم. اما تفویض یا برون سپاری کردم. و اغلب از مواهب این کار از نقطه دیگری بهره مند شده ام. به همین دلیل تاکید دارم که:
فرصت های ما با فرصت دادن به دیگران مهیا می شوند !
وقتی فرصت های خود را در اختیار دیگران بگذاریم،(چه از نوع تفویض وظیفه به هم تیمی و چه از نوع برون سپاری به همکار) برای خود فرصت سازی بوسیله تفویض و برون سپاری کرده ایم. چرا که فراغت ذهنی زیادی برای ما بوجود خواهد آمد که حداقل فایده اش اینست که فرصت اندیشیدن و باز اندیشیدن و باز طراحی کردن عملکرد خودمان را به ما می دهد و باعث می شود بجای درگیر شدن با فرصت ها و مشغله های تکراری به سراغ مشغله ها و چالش های جدیدی برویم که می توانند گذرگاه توسعه فعالیت های ما باشند.
با تفویض یا برون سپاری ، می توانیم برای خود فرصت های مهم دیگری ایجاد کنیم که قبلا زمان یا توان پرداختن به آنها را نداشته ایم. و پتانسیل های اطرافیانمان را بالفعل کنیم. |
البته این کار به این سادگی ها هم نیست. باید در خودمان توان حمایت گری ، بخشندگی و تحمل اشتباهات را داشته باشیم واگر نه به سان بسیاری از کارفرما ها خواهیم شد که در عین اینکه خاطرات بسیاری از فرصت دادن به کارمندان و اطرافیانشان را برای تعریف کردن دارند، اما اکنون تنها هستند و دیگر دوست ندارند فرصتی در اختیار کسی بگذارند.
اگر می خواهیم به عاقبت آنها دچار نشویم ، طوری نشود که از فرصت دادن دوباره به دیگران بترسیم ، باید در فرصت دادن، منتور خوبی باشیم و راهنمایی کردن و حمایتگری را فراموش نکنیم. تناسب فرصت با فرد را نیز در نظر بگیریم بطوریکه توانمندی ها و شایستگی های کلیدی فرد با آن فرصت همخوانی داشته باشد، حتی علاقه ، انگیزه و نیاز را بتوانیم ببینیم.
ضمنا باید به فرق بین آزمون و تفویض هم توجه کنیم و کمک کنیم تا فرد یا مجموعه از عهده کار بر بیاید.
بنابراین فرصت دادن در عین اینکه یک قلب بزرگ برای پذیرش ریسک ها و هزینه های آن می خواهد، درایت هم میخواهد.
در نهایت پیشنهاد می کنم اگر به مباحث استراتژیکی که به سهولت بیشتر در کسب و کار قابل اجرا هستند، علاقه دارید، به فرصت سازی در درون و “فرصت سازی بوسیله تفویض و برون سپاری” بیشتر فکر کنید.
پیشنهاد مطالعه:
اول از همه پیشنهاد می کنم بعنوان قواعدی برای تفویض وظیفه یا مسئولیت، این نوشته را از حمید طهماسبی بخوانید:
دومین پیشنهادم اینست که اگر قایل شدید که به تقویت بیزینس خود با برون سپاری یا تفویض فکر کنید، پس این را هم بخوانید و بدانید مسئولیت دادن به نیروی انسانی -چه بیرون سازمان و چه درون سازمان- چه تاثیر بزرگی برای کسب و کارمان خواهد داشت:
↵ راهکار استراتژیک مواجهه کسب و کار ها با رکود
↵ تغییر شیوه سرمایه گذاری در بازار مصرف کننده نسبت به ۱۰ سال گذشته
↵ گفتگو با محمد میلادی مشاور مدیریت منابع انسانی در اهواز
وقتی فرصت های روتین و معمولی را ترک می کنیم سراغ فرصت های بهتری می رویم یا فرصت های بهتری برای خود می سازیم یا عملکردمان ا در جای دیگری بهبود می دهیم.