تجربه من در دریافت مشاوره برندینگ و تبلیغات
من هم مشاوره گرفته ام. در زمینه ها مختلف؛ مثل مشاوره روانشناسی ، مشاوره ازدواج، مشاوره گفتاری و فن بیان، صد البته مشاوره تبلیغات، و حتی در محضر دیگر مشاوران کسب و کار و مشاوران برندینگ نیز نشسته ام. بعلت اینکه بارها تجربه دریافت مشاوره برندینگ و تبلیغات رو داشتم، خیلی حس ضرورت کردم که برای دوستان و صاحبان کسب و کاری که چنین قصدی دارند، برخی تجربیاتم رو درباره تشخیص مشاور خوب و حرفه ای بنویسم.
تمام حرفم در این نوشته حول انتقال تجربه در شناخت و تشخیص مشاور خوب و حرفه ای است. این را می نویسم چونکه همیشه محبوب ترین مطالب اینترنتی برای خود من، مطالبی هستند که افراد در آن انتقال تجربه کرده اند.
قبل تر از این، دنبال مطالبی در مورد اینکه چگونه در یک زمینه ، یک مشاور حرفه را پیدا کنیم، سرچ می کردم که به مطالب با ساختار مشخصا به قصد سئو ، اما بسیار سطحی و کپی شده و تبلیغاتی رسیدم. و چون حرف مفیدی در این رابطه پیدا نکردم، خودم مطلب بهترین مشاور فروش و بازاریابی برای کسب و کار شما چه کسی می تواند باشد؟ را نوشتم. البته این خودش حرف دیگری است.
اما اینکه وقتی در مقابل یک مشاور نشسته ایم، چگونه بفهمیم غیر از دانش حرفه ای خودش، آیا ویژگی های یک مشاور را دارد یا نه، مساله مهم دیگری است. در واقع مساله ایست که این روز ها من را خیلی درگیر کرده است.
علت هم اینست که مصرانه به دنبال یک مشاور حرفه ای در تبلیغات هستم تا بتواند به من در طراحی یک کمپین تبلیغاتی خلاقانه و زیرکانه، اقتصادی و اثربخش در اهواز کمک کند. کسی که دانش تبلیغات را مطالعه کرده باشد، برای ترسیم کردن مسیر مخاطب وقت بگذارد-و اصلا قبول داشته باشد که می شود!- و تازه گیمیفیکیشن هم بلد باشد. ضمن اینکه تجربیات زیادی در ران کردن تبلیغات در اهواز داشته باشد و بینش خوبی در مورد مردم شناسی و رفتار شناسی مخاطبان اهوازی داشته باشد.
این مدت در محضر اساتید و برخی بزرگوران این حوزه نشستیم و هر کدام از آنچه در خورجین دانش خودشان داشتند به ما گفتند. یکی استاد و مشاور برندینگ بود و همه چیز را در برندینگ خلاصه می کرد. یکی متخصص گرافیک و تبلیغات خلاقانه بود و در این مورد دست پری داشت. دیگری سخنران خیلی خوبی بود و به خوبی توانست ما را ذوق زده کند. بگذریم، بجای اینکه از آن یکی و این یکی و اون یکی بنویسم، بگویم که چرا هیچ کدام این ملاقات ها به جلسات بعدی نرسید.
از نظر من ، یک مشاور حداقل باید دو ویژگی اساسی داشته باشد. دو ویژگی ای که پایه های حرفه مشاوره هستند. فراتر از اینکه درباره مشاوره در چه زمینه ای صحبت کنیم، اصلا خود « مشاور بودن » نیازمند برخی توانمندی ها است که دوتا از آنها را می گویم.
ο اول اینکه یک مشاور باید از قبل در خودش با این مساله کنار آمده باشد که:
همه پیکره مساله و مشکلی که برای تو آورده شده است، الزاما با آن چیز هایی که در ید تو است، حل و فصل نمی شود!
در متمم مطالب بسیار مفیدی درباره تحمیل تخصص بر صورت مساله و اثر افراطی تخصص روی راهکار های ارائه شده، نوشته شده است. در مطلبی با عنوان ↵ تشخیص مساله به دقت به این پرداخته شده که “آیا دقت داریم که تخصص، دغدغه و مدل ذهنی خودمان را به مسئله تحمیل نکنیم؟”
متاسفانه زیاد می بینم که مشاوران کسب و کار ، تمام موفقیت یک بیزینس یا کارآفرینی را صرفا از جانب تخصص خود می بینند. مثلا یکی از مشاوران برندینگ، به قاطعیت صد در صدی گفت که “همه چیز تحت تابعیت برندینگ است و اگر برندینگ نکنی قطعا همه تلاش هایت شکست می خورد”.
البته اینکه بتوانیم همه اجزای یک کسب و کار را هماهنگ با هم طراحی و مدیریت و اجرا کنیم، یک مساله به وضوح مهم و شدیدا درست است. تمام حرف IMC و IMBC نیز همین است. اما اصلا برای من قابل درک نیست که چرا باید فکر کنیم بدون برندینگ، شکست می خوریم؟ یا فکر کنیم تمام مساله یک کسب و کار، برند یا مساله گرافیک است؟ در مطلب اشاره شده هم نوشته شده که “عموم ما انسان ها عادت داریم ابعاد یک مساله را به اندازه فهم و تخصص خود محدود کنیم”.
نمی دانم که این ” همه-چیز-برندینگ-بینی ” از کجا می آید. از غرور و تعصب است؟ از ترفند های فروش است؟ از هر چیزی باشد، اما قطعا از دانش و تجربه نیست.
حداقل انتظار من از یک مشاور کسب و کار این هست که بتواند رابطه متعادلی بین همه موضوعات برقرار کند. اصلا معادله از همین می آید: یک تعادل که برای هر کسب و کاری متفاوت است. وزنه برندینگ روی یک کسب و کار پزشکی با وزنه برندینگ روی یک کسب و کار تولیدی یکی نیست. حتی وزنه برند روی دو کسب و کار تولیدی نیز یکسان نیستند. چرا که هر کدام شرایط کنونی، تاریخچه ، مشکلات و توانمندی های خود را دارند. حتی اولویت های متفاوت و سیستم های تصمیم گیری متفاوتی نیز دارند.
ο خیلی به این اعتقاد دارم که موفقیت- حداقل آنطوری که انتظار داریم دانش کسب و کار برای ما به ارمغان بیاورد- از بیرون حاصل نمی شود بلکه از درون می آید. یعنی همه دانش کسب و کار قرار است درون یک بیزینس را به نحوی آماده کند که بتواند در فضای واقعی و شرایط بیرونی به خوبی فعالیت کند و نتیجه بگیرد. (وگرنه غیر از دانش کسب و کار، به هر حال سابقه، چپ پر، ارتباطات ، پشتوانه های قانونی، رانت و عوامل دیگری هم بر موفقیت تاثیر می گذارند که قابل انکار نیستند!).
به همین دلیل هم هست که دومین ویژگی یک مشاور خوب ، بنظر من اینست که می تواند تو -بعنوان یک فرد یا یک کسب و کار مراجعه کننده- را بفهمد و درک کند. اینکه قبل از ارائه دادن راهکار و نقل قول کردن از کتاب های برندینگ و تبلیغات، اصلا بخواهد تو را بفهمد، چرایی هایت را دریابد، ↵ ریسک هایت را بشناسد، نگاه و سابقه و تاریخچه رشد را دریابد، و قبل از اظهار نظر قطعی، بخواهد اصلا بفهمد مساله دقیقا چیست و درک درستی از موقعیت و اولویت هایت پیدا کند!
قبول دارم که شاید در برخی مساله ها و برخی موضوعات مشاوره ، این همه کنکاش اهمیت زیادی نداشته باشد. اما حداقل یا بهتر است بگویم آنطور که من اعتقاد دارم، هیچ کدام از مسایل حوزه کسب و کار ، بدون این کنکاش ها به درستی تعریف نمی شوند.
مشاوران زبده که فوت و فن مشاوره را بلد هستند به خوبی می دانند که تعریف کارفرمایی از مشکل با تعریف تخصصی از مساله تفاوت زیادی دارد. حتی هدف گذاری هم در این دو تعریف به شکل قطعی متفاوت است. بنابراین مشاوری که روی شناخت تو یا کسب و کار تو و باز تعریف مساله وقت نمی گذارد، در اصل مشاور نیست و احتمالا فقط یک فروشنده است! |